کشکول
دعای فرج
۱۳۹۶ مرداد ۲۹, یکشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه
شعر پایمال آز پروین اعتصامی
پایمال آز
دید موری در رهی پیلی سترک ***گفت باید بود چون پیلان بزرگ
من چنین خرد و نزارم زانسبب ***که نه روز آسایشی دارم، نه شب
بار بردم، کار کردم هر نفس ***نه گرفتم مزد، نه گفتند بس
ره سپردم روزها و ماهها ***اوفتادم بارها در راهها
خاک را کندیم با جان کندنی ***ساختیم آرامگاه و مامنی
دانه آوردیم از جوی و جری ***لانه پر کردیم با خشک و تری
خوی کردم با بد و نیک سپهر ***نیکیم را بد شمرد آن سست مهر
فیل با این جثه دارد فیلبان ***من بدین خردی، زبون آسمان
نان فیل آماده هر شام و سحر ***آب و دان مور اندر جوی و جر
فیل را شد زین اطلس زیب پشت ***بردباری، مور را افکند و کشت
فیل میبالد به خرطوم دراز ***مور میسوزد برای برگ و ساز
کارم از پرهیزکاری به نشد ***جز به نان حرص، کس فربه نشد
اوفتادستیم زیر چرخ جور ***بر سر ما میزند این چرخ دور
آسیای دهر را چون گندمیم ***گر چه پیدائیم، پنهان و گمیم
به کزین پس ترک گویم لانه را ***بهر موران واگذارم دانه را
از چه گیتی کرد بر من کار تنگ ***از چه رو در راه من افکند سنگ
باید این سنگ از میان برداشتن ***راه روشن در برابر داشتن
من از این ساعت شدم پیل دمان ***نیست اینجا جای پیل و پیلبان
لانهٔ موران کجا و پیل مست ***باید اندر خانهٔ دیگر نشست
حامی زور است چرخ زورمند ***زورمندم من! نترسم از گزند
بعد از این بازست ما را چشم و گوش ***کم نخواهد داد چرخ کم فروش
فیل گفت این راه مشکل واگذار ***کار خود میکن، ترا با ما چکار
گر شوی یک لحظه با من همسفر ***هم در آن یک لحظه پیش آید خطر
گر بیائی یک سفر ما را ز پی ***در سر و ساقت نه رگ ماند، نه پی
من بهر گامی که بنهادم بخاک ***صد هزاران چون ترا کردم هلاک
من چه میدانم ملخ یا مور بود ***هر چه بود، از آتش ما گشت دود
همعنان من شدن، کار تو نیست ***توشهٔ این راه در بار تو نیست
در خیال آنکه کاری میکنی ***خویش را گرد و غباری میکنی
ضعف خود گر سنجی و نیروی من ***نگروی تا پای داری سوی من
لانه نزدیک است، از من دور شو ***پیلی از موران نیاید، مور شو
حلقه بهر دام خودبینی مساز ***آنچه بردستی، بنادانی مباز
من نمیبینم ترا در زیر پای ***تا توانی زیر پای من میای
فیل را آن مور از دنبال رفت ***هر که رفت از ره، بدین منوال رفت
ناگهان افتاد زیر پای پیل ***هم کثیر از دست داد و هم قلیل
روح بی پندار، زر بی غش است ***آتشست این خودپسندی، آتش است
پنبهٔ این شعلهٔ سوزان شدیم ***آتش پندار را دامان زدیم
جملگی همسایهٔ این اخگریم ***پیش از آن کبی رسد خاکستریم
حاصلی کش آبیار، اهریمنست ***سوزد ار یک خوشه، گر صد خرمنست
بار هر کس، در خور یارای اوست ***موزهٔ هر کس برای پای اوست
دید موری در رهی پیلی سترک ***گفت باید بود چون پیلان بزرگ
من چنین خرد و نزارم زانسبب ***که نه روز آسایشی دارم، نه شب
بار بردم، کار کردم هر نفس ***نه گرفتم مزد، نه گفتند بس
ره سپردم روزها و ماهها ***اوفتادم بارها در راهها
خاک را کندیم با جان کندنی ***ساختیم آرامگاه و مامنی
دانه آوردیم از جوی و جری ***لانه پر کردیم با خشک و تری
خوی کردم با بد و نیک سپهر ***نیکیم را بد شمرد آن سست مهر
فیل با این جثه دارد فیلبان ***من بدین خردی، زبون آسمان
نان فیل آماده هر شام و سحر ***آب و دان مور اندر جوی و جر
فیل را شد زین اطلس زیب پشت ***بردباری، مور را افکند و کشت
فیل میبالد به خرطوم دراز ***مور میسوزد برای برگ و ساز
کارم از پرهیزکاری به نشد ***جز به نان حرص، کس فربه نشد
اوفتادستیم زیر چرخ جور ***بر سر ما میزند این چرخ دور
آسیای دهر را چون گندمیم ***گر چه پیدائیم، پنهان و گمیم
به کزین پس ترک گویم لانه را ***بهر موران واگذارم دانه را
از چه گیتی کرد بر من کار تنگ ***از چه رو در راه من افکند سنگ
باید این سنگ از میان برداشتن ***راه روشن در برابر داشتن
من از این ساعت شدم پیل دمان ***نیست اینجا جای پیل و پیلبان
لانهٔ موران کجا و پیل مست ***باید اندر خانهٔ دیگر نشست
حامی زور است چرخ زورمند ***زورمندم من! نترسم از گزند
بعد از این بازست ما را چشم و گوش ***کم نخواهد داد چرخ کم فروش
فیل گفت این راه مشکل واگذار ***کار خود میکن، ترا با ما چکار
گر شوی یک لحظه با من همسفر ***هم در آن یک لحظه پیش آید خطر
گر بیائی یک سفر ما را ز پی ***در سر و ساقت نه رگ ماند، نه پی
من بهر گامی که بنهادم بخاک ***صد هزاران چون ترا کردم هلاک
من چه میدانم ملخ یا مور بود ***هر چه بود، از آتش ما گشت دود
همعنان من شدن، کار تو نیست ***توشهٔ این راه در بار تو نیست
در خیال آنکه کاری میکنی ***خویش را گرد و غباری میکنی
ضعف خود گر سنجی و نیروی من ***نگروی تا پای داری سوی من
لانه نزدیک است، از من دور شو ***پیلی از موران نیاید، مور شو
حلقه بهر دام خودبینی مساز ***آنچه بردستی، بنادانی مباز
من نمیبینم ترا در زیر پای ***تا توانی زیر پای من میای
فیل را آن مور از دنبال رفت ***هر که رفت از ره، بدین منوال رفت
ناگهان افتاد زیر پای پیل ***هم کثیر از دست داد و هم قلیل
روح بی پندار، زر بی غش است ***آتشست این خودپسندی، آتش است
پنبهٔ این شعلهٔ سوزان شدیم ***آتش پندار را دامان زدیم
جملگی همسایهٔ این اخگریم ***پیش از آن کبی رسد خاکستریم
حاصلی کش آبیار، اهریمنست ***سوزد ار یک خوشه، گر صد خرمنست
بار هر کس، در خور یارای اوست ***موزهٔ هر کس برای پای اوست
سبوی خون
سبوی خون
سبو افتاد، او افتاد، ما مانديم، وامانديم
روان شد خون او بر ريگ صحرا، رفت، جا مانديم
فرو رفتيم تا گردن به سوداي سرابي دور
به بوي گندم ري، در تنور كربلا مانديم
رها بر نيزهي تنهايمان، بيهوده پوسيديم
به مرگي اين چنين از كاروان نيزهها مانديم
سبو او بود، سقا بود، دستي شعلهور بر موج
گلي ناپخته و بيدست و پا ما، زير پا مانديم
گلويش را بريدند و بيابان محشر از ما بود
كه چون خاري سِمج در ديدگان مرتضي مانديم
هميشه عصر عاشوراست، او پر بسته، ما هستيم
دريغا ديدهاي روشن كه وا بيند كجا مانديم
۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه
دانلود تم فیس بوک برای نوکیا S60 V3
دانلود تم ویندوز 7 برچسبی برای نوکیا Windows 7 Sticker S60v5^3
۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه
سریال نامبر جدید نود 32 تاریخ 21/11/2011
سریال نامبر جدید نود 32 تاریخ 21/11/2011
Username:EAV-40565702
nod32key:58mcuhuusr
Username:EAV-40565709
nod32key:k5bmfjfu3p
Username:EAV-40565730
nod32key:xcdk47xfvk
Username:EAV-40565735
nod32key:pukjpnk4pp
Username:EAV-40566892
nod32key:ckjd74m4t4
Username:EAV-40507872
nod32key:m54h27tbvj
Username:EAV-40508671
nod32key:f6m32efn45
Username:EAV-40565650
nod32key:4dcf6jd565
Username:EAV-40565694
nod32key:tt7cddvdac
Username:EAV-40565696
nod32key:j7mnc2vsp8
Username:EAV-40566893
nod32key:prsj7tmajh
Username:EAV-40566894
nod32key:j8ja3vxsuv
Username:EAV-40566895
nod32key:vesf3nx2kc
Username:EAV-40565644
nod32key:xpvchbsbnj
nod32key:58mcuhuusr
Username:EAV-40565709
nod32key:k5bmfjfu3p
Username:EAV-40565730
nod32key:xcdk47xfvk
Username:EAV-40565735
nod32key:pukjpnk4pp
Username:EAV-40566892
nod32key:ckjd74m4t4
Username:EAV-40507872
nod32key:m54h27tbvj
Username:EAV-40508671
nod32key:f6m32efn45
Username:EAV-40565650
nod32key:4dcf6jd565
Username:EAV-40565694
nod32key:tt7cddvdac
Username:EAV-40565696
nod32key:j7mnc2vsp8
Username:EAV-40566893
nod32key:prsj7tmajh
Username:EAV-40566894
nod32key:j8ja3vxsuv
Username:EAV-40566895
nod32key:vesf3nx2kc
Username:EAV-40565644
nod32key:xpvchbsbnj
شعر مست و هشیار پروین اعتصامی
مست و هشیار
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت*** مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی ***گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم ***گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم ***گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب ***گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان ***گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم ***گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه ***گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی ***گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را ***گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت*** مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی ***گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم ***گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم ***گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب ***گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان ***گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم ***گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه ***گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی ***گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را ***گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
اشتراک در:
پستها (Atom)