بازی زندگی
عدسی وقت پختن، از ماشی ****روی پیچید و گفت این چه کسی است
ماش خندید و گفت غره مشو ****زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت ****چه تفاوت که ماش یا عدسی است
جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند ****تو گمان میکنی که خار و خسی است
زحمت من برای مقصودی است ****جست و خیز تو بهر ملتمسی است
کارگر هر که هست محترمست ****هر کسی در دیار خویش کسی است
فرصت از دست میرود، هشدار ****عمر چون کاروان بی جرسی است
هر پری را هوای پروازی است ****گر پر باز و گر پر مگسی است
جز حقیقت، هر آنچه میگوئیم ****هایهوئی و بازی و هوسی است
چه توان کرد! اندرین دریا ****دست و پا میزنیم تا نفسی است
نه تو را بر فرار، نیروئی است ****نه مرا بر خلاص، دسترسی است
همه را بار بر نهند به پشت ****کس نپرسد که فاره یا فرسی است
گر که طاووس یا که گنجشکی ****عاقبت رمز دامی و قفسی است
ماش خندید و گفت غره مشو ****زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت ****چه تفاوت که ماش یا عدسی است
جز تو در دیگ، هر چه ریختهاند ****تو گمان میکنی که خار و خسی است
زحمت من برای مقصودی است ****جست و خیز تو بهر ملتمسی است
کارگر هر که هست محترمست ****هر کسی در دیار خویش کسی است
فرصت از دست میرود، هشدار ****عمر چون کاروان بی جرسی است
هر پری را هوای پروازی است ****گر پر باز و گر پر مگسی است
جز حقیقت، هر آنچه میگوئیم ****هایهوئی و بازی و هوسی است
چه توان کرد! اندرین دریا ****دست و پا میزنیم تا نفسی است
نه تو را بر فرار، نیروئی است ****نه مرا بر خلاص، دسترسی است
همه را بار بر نهند به پشت ****کس نپرسد که فاره یا فرسی است
گر که طاووس یا که گنجشکی ****عاقبت رمز دامی و قفسی است
۱ نظر:
بـــــــــــــــــــــــــه بـــــــــــــــــــــــه
ارسال یک نظر